سه شنبه ۱۱ خرداد ۰۰ | ۲۲:۵۶ ۳۵ بازديد
دوران آشنايي و شناخت براي خيلي از زوج ها، مقدمه حتمي ازدواج شان است اما واقعيت اين است كه اين دوره آنقدرها هم كه فكرش را مي كنيد با قطعيت به ازدواج منجر نمي شود. دوره شناخت به شما اين امكان را مي دهد كه با وجود وابستگي هاي عاطفي، در رابطه تان تجديد نظر كنيد و در صورت نياز آن را به پايان برسانيد.
چه رابطه هايي را بايد تمام كرد؟
چه زماني بايد يك رابطه را تمام كرد؟
اما سوال اينجاست كه چه زماني بايد بفهميد رابطه شما سرانجامي ندارد و نبايد مرتب خودتان را به گذر زمان و بهتر شدن اوضاع اميدوار كنيد؟
وقتي به جاي زندگي در زمان حال در گذشته سير مي كني!
آيا در حال تكرار لحظات قديمي خوش رابطه ات هستي تا حس خوبي نسبت به آن پيدا كني! آيا به خاطر همين خاطرات است كه اين رابطه را تا اين جا ادامه داده اي!؟ اگر پاسخ مثبت است يعني اين رابطه ديگر آن چيزي نيست كه مي خواهي.

هرچه بيشتر در گذشته يا در يك آينده ي دست سازت زندگي كني بيشتر در واقعيتي غير واقعي غرق مي شوي و اين بسيار خطرناك است چون اين موارد انعكاس وضعيت فعلي رابطه ات نيستند.
بايد با كسي كه الان در زندگي ات است باشي نه كسي كه در گذشته ات حضور داشته! خاطرات گذشته فقط خاطره اند نبايد دليلي شود براي ادامه ي رابطه ات. تصميمت براي ادامه يا قطع رابطه بايد بر اساس احساسات امروزت نسبت به او باشد يعني وضعيت فعلي ارتباط و چشم انداز آينده اي كه با او در پيش رو خواهي داشت.
وقتي رابطه بيشتر برايت رنج آور است تا لذت بخش!
گاهي لحظات خوش گذشته چشمانمان را كور مي كند تا جايي كه عذاب هاي امروزش را نمي بينيم. اگر عصباني و ناخشنود و افسرده اي اگر اشكت هميشه جاري است مطمئن باش اين شخص براي تو مناسب نيست. رابطه بايد موجب شادي و شور اكنونت شود. اگر در رابطه اي هستي كه شاديهايش را در گذشته مي جويي بدان كه وقت پايان دادن به آن است.
وقتي از تو خواسته مي شود خودت را تغيير دهي!
براي عشق ورزيدن نبايد شرط و شروط قائل شويم. تغيير فقط در صورتيكه به نفع خود شخص باشد( مثلاً ترك سيگار يا رژيم گرفتن) درست است. دوستاني داشتم كه مدام از آن ها خواسته مي شد لباس هاي بهتري بپوشند يا در حاليكه در وزن سلامتي بودند رژيم بگيرند تا زيبا تر به نظر برسند. مسئله تو و تغيير تو نيست! مسئله توقع ايجاد تغييرات است!
شايد در ابتدا طبيعي به نظر برسد اما كم كم هميشگي مي شود! و هر چه پيش مي روي اين درخواست ها بيشتر مي شود و اين اولين قدم هاي وي است براي تغيير شخصيت و قالب تو به شكلي كه خودش مي خواهد و نه شكلي كه خودت براي رشد و تعاليت در نظر گرفته بودي.
وقتي از طرف مقابلت مي خواهي براي خوشايند تو تغيير كند!
گاهي به جاي اينكه او را همان طور كه هست بپذيريم به دلايل واهي سعي در تغيير و تحول او داريم. حتي وقتي شخص مي پذيرد و خودش را تغيير مي دهد به دنبال موردي ديگر مي رويم هيچ وقت ارضا نمي شويم! بدتر از همه اين است كه شخص مقابل، ناآگاهانه به همه ي خواسته هايت تن دهد و سايه ي تو شود. ناگهان مي بيني كه هر دو يكي شده ايد و اين به نفع هيچ يك از شما نيست. تنها راهي كه باقي مي ماند اين است كه جدا شويد و هريك جداگانه در مسير رشد طبيعيتان قرار گيريد.
هنگامي كه كارهايش را توجيه مي كني!
وقتي در مورد چيزي احساس آرامش و راحتي نمي كنيم دچار نوعي ناسازگاري شناختي مي شويم(cognitive dissonance). اين مسئله مربوط به درگيري امور روزمره با اعتقاداتمان است كه وقتي با آن ها مواجه مي شويم شروع به توضيح و توجيه مي كنيم تا بتوانيم با آن كنار بياييم. پس وقتي حركتي را توجيه مي كنيم يعني با آن راحت نيستيم و در پي توجيه خودمان هستيم.

مسئله اين است كه اين توجيهات همگي ساخته و پرداخته ي ذهنمان هستند و ممكن است درست نباشند. لذا اين توجيهات مكرر نشان مي دهد كه اين رابطه بر پايه ي ذهنيات و بافته هاي عقل بنا شده و نه واقعيات درست و مطمئن! براي ديدن واقعيات آن ها را همان طور كه هستند ببين و بگذار خودشان روايتگر حوادث باشند. هميشه صداي حوادث بلندتر از كلمات است.
وقتي به تو صدمه هاي روحي، جسمي يا بياني مي زند!
هركدام از اين صدمات دليلي بر وجود اشكال و اشتباهي در كار است. مهم نيست كه بعد از آن عذر خواهي مي كند يا نه! همين كه ناگهان تعادلش را از دست مي دهد مسئله اي قابل تأمل است.
صدمات روحي سخت تر هستند. گاهي از آن جا كه اين نوع ضربه ها عيان نيستند وجودشان را انكار مي كنيم و ناديده شان مي انگاريم. در حاليكه مانند بقيه و حتي بدتر از آن هستند. اين زخم ها بر خلاف زخم هاي جسمي غير قابل درمانند و تا مدت ها حتي بعد از قطع ارتباط شخص را درگير مي كند. مسئله ي مورد نظر ما فقط شكنجه و اذيت نيست!
بلكه احترام متقابل افراد، مهم است و اينكه آن قدر علاقه و اشتياق در ميان باشد كه راضي به رنجش و آزار شما نشود. بايد در اين مورد صحبت كنيد انكار و پنهان كردن اين توهين ها يعني تشويق به ادامه ي آن از جانب شما. پس رابطه ي خود را ارزشيابي كنيد و اگر ديديد آرامش و راحتيتان برايش مهم نيست عطاي اين ارتباط را به لقايش ببخشيد.
وقتي موردي ناپسند بارها اتفاق مي افتد!
دفعه ي اول حادثه تلقي مي شود. دفعه ي دوم شانسي دوباره مي دهيم. ولي بار سوم نشانگر وجود ايرادي در روند اين ارتباط است. گاهي هر چه تلاش مي كنيم سر جاي اول هستيم. همان سناريو همان نتايج، تكرار مكررات! اين جاست كه به پايان راه مي رسيم! براي هر دوي شما آينده اي وجود دارد اما نه با هم!
وقتي مي بيني طرف مقابلت هيچ تلاشي براي ادامه ي ارتباط نمي كند!
هر ارتباط نيازمند تلاشي دو جانبه است. اگر تو و يا طرف مقابلت به تنهايي جور رابطه را بكشيد خيلي زود خسته مي شويد و رابطه كم كم به غرقاب فرو مي رود و ديگر اميدي به نجات رابطه و نيز ناجي نيست و هرچه اين عدم تعادل بيشتر شود خطر غرق شدن بيشتر مي شود و ناگهان زماني مي رسد كه مي بيني هويت خودت را فداي نگه داري از هيچ كرده اي.
هرجا چنين رابطه اي ديدي بدان كه دير يا زود در سراشيبي سقوط قرار مي گيرد. براي يك طرف، رابطه بخش اعظم زندگي محسوب مي شود و براي طرف ديگر تنها باريكه اي فرعي و نه ارزشمند. بنابراين همه ي تلاش شما فقط صرف وقفه انداختن در گسستن ارتباط و نه نجات آن مي شود.

شايد بگويي نه رابطه را مي توان يك طرفه هم برقرار داشت! اتفاقي هم نمي افتد! بله مي شود! ما هم انكار نمي كنيم اما آيا ارزش تو همين است!؟ آيا رابطه ي ايده آلت همين بوده ؟! آيا مي خواهي تا پايان عمر همين طور زندگي كني!؟ با كسي كه حاضر نيست براي ادامه ي رابطه اش با تو هيچ گونه تلاشي بكند! ؟ همه ي ما لايق ارتباطي دو طرفه ايم! بايد همان قدر كه عشق مي دهيم پس بگيريم! پيش بردن روابط يك طرفه مانند راندن اتومبيلي است كه تايرش خراب است! بله به زور آن را مي كشيم اما در آخر از تپه اي پرت خواهد شد!
وقتي ارزش ها و عقايد اصليتان متفاوت است!
در هر رابطه ي مانا و خوبي اصول و قواعد مشتركي بين دو طرف وجود دارد. اين اصول در حكم سنگ بناي اوليه رابطه هستند كه علي رغم وجود تفاوت ها آن را سرپا نگه خواهد داشت و از سهمگين ترين طوفان ها گذر خواهد داد. برعكس تفاوت در اصول، رابطه را در سراشيبي سقوط به پيش خواهد راند. مانند آن است كه سعي كني دانه هاي خاك را در باراني شديد در كنار هم حفظ كني! بدون ريشه هاي قطور يك درخت در خاك همه ي تلاش ها با شكست مواجه خواهد شد!
مهمترين مسئله در زندگي اين است كه با خودمان روراست باشيم. در حاليكه هماهنگي و سازش امتيازاتي به همراه دارد اما نبايد به قيمت ركود رشد شخصي و ارزش هاي شخصيتيمان تمام شود. سرسپردگي و مصالحه براي حفظ يك رابطه دوستي در نهايت انسان را تهيدست و مغبون خواهد كرد. چرا؟! چون خودت را از همه چيز محروم مي كني و هويتت را به دور رابطه ات مي پيچي!
قبل از اين كه هر رابطه اي شكل بگيرد بايد با خود خودت كنار بيايي! گاهي دو طرف با توافق و هماهنگي كامل شروع مي كنند اما در طول زمان هر يك از آن ها يا هردو تغيير مي كنند و در شرايط فعلي و با اصول و عقايد جديد هماهنگي قبلي از بين مي رود و زمان تجديد نظر در اين ارتباط فرا مي رسد.
وقتي رابطه هر دو طرف را عقب نگه مي دارد تا با تأخير رشد و تعالي آن ها خودش پا بر جا بماند!
هر رابطه موجوديت سومي است كه از اتحاد دو فرد شكل مي گيرد و در مسير تغيير و تحول آن ها مي بالد و رشد مي كند. گاهي هر دو طرف با يك سرعت و به يك ميزان رشد مي كنند. گاهي نيز برعكس ارتباط دچار ركود و سكون مي شود و اين يعني هر دو طرف در حال درجا زدن هستند. ولي مواردي پيش مي آيد كه يك طرف به سرعت رشد مي كند و گوي سبقت را از يارش مي ربايد. در اين حالت دو انتخاب داري!
يا بايد از پويايي رابطه بكاهي تا با شرايط جديد وفق پيدا كني و يا بايد بر پويايي خودت بيافزايي تا از تغييرات ايجاد شده عقب نماني! همان طور كه گفتيم شرط اول قدم آن است كه با خودمان صادق باشيم. مشخص كن چه كسي هستي و مي خواهي چه كسي باشي! سپس صادقانه قضاوت كن كه آيا اين ارتباط تو را به آن جا خواهد رساند يا نه؟!
رابطه اي كه در راه پيشرفتت ايجاد مانع مي كند بايد هر چه زودتر ترك شود! اگر شرايط پيشرفت در يك رابطه براي يكي از دو نفر فراهم باشد گاهي شخص قادر مي شود شريكش را نيز ياري كند تا در مسير تعالي قرار گيرد و با يكديگر راه باقيمانده را بپويند.