احتمالاً شنيده ايد كه گفته مي شود عشق بعد از ازدواج به وجود مي آيد ، حتي اگر از ابتدا وجود نداشته باشد. اما بسياري از مردم در مورد اهميت عشق پس از ازدواج گيج شده اند. اين افراد اغلب به دليل عدم آگاهي از موقعيتي كه در آن قرار دارند واكنش هاي غيرمعمول دارند. آنها غالباً اين وضعيت را به عنوان عدم تفاهم بين آنها و شريك زندگيشان توصيف مي كنند. دلايل مختلفي براي اين بيماري وجود دارد كه در اين مقاله شما را با دلايل اين شرايط آشنا خواهيم كرد. اگر ازدواج شما به دليل كمبود محبت تهديد مي شود ، از مشاوره خانواده براي تعيين علت و تازه نگه داشتن زندگي خود استفاده كنيد. با يك جادوگر تماس بگيريد
عشق بعد از ازدواج: مردم عشق را تعريف مي كنند
بيش از هر چيز بهتر است كه مفهوم و معناي عشق را بيان كرده و عناصر عشق را شناسايي كنيم. به طور كلي ، بيشتر مردم تعريف كاملي از عشق ندارند و وقتي از آنها س askedال مي شود عشق چيست ، سعي مي كنند جملات زيبا و احساسي را بيان كنند. اين نوع نگاه به عشق زماني خوب است كه افراد تجربه شناختي واقع گرايانه اي از عشق داشته باشند. عشق هرگز نمي تواند به معناي عشق باشد ، زيرا عشق جنبه هاي بيشتري از عشق را در بر مي گيرد. عشق آرزوي فرد براي رشد با شخص ديگري است. سوالي كه پيش مي آيد اين است كه تكامل انسان در مسير عشق شامل چه چيزهايي مي شود؟ آيا اين فقط يك زن و شوهر هستند كه زير يك سقف با هم زندگي مي كنند و الگوي پيوند منظمي دارند؟
بايد بگوييم كه سردرگمي در درك مفهوم عشق به دليل عدم درك كامل مفهوم عشق است. برخي از بسياري از جنبه هاي عشق عبارتند از: رشد جنسي ، رشد شناختي ، رشد رفتاري و بسياري ديگر. افرادي كه تعريفي از عشق مانند آنچه در بالا ذكر شد را دارند ، اغلب پس از ازدواج در چنين موقعيتي (سردرگمي) قرار مي گيرند. زيرا ، در زير يك سقف مشترك زندگي مي كنند و با شريك زندگي خود تماس منظم دارند ، احساس مي كنند همه عشق را تجربه كرده اند. اين افراد فكر مي كنند عشق چيز ديگري براي آنها نيست. و مسلم است كه در چنين شرايطي عكس العمل كنار رفتن از عشق كاملاً طبيعي است. براي اطلاعات بيشتر در مورد عناصر عشق كليك كنيد.
دلايلي كه باعث مي شود عشق بعد از ازدواج محو شود
علاوه بر موارد ذكر شده و عدم شناخت كامل مفهوم عشق ، دليل اصلي اين وضعيت عوامل ديگري هستند كه در اين پرونده تأثيرگذار هستند. همه اين عوامل از همان عامل اساسي ناشي مي شوند. البته در اين مقاله بايد به تفاوت عشق بين زن و مرد نيز توجه كنيم. براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد تفاوت عشق بين زن و مرد ، كليك كنيد.
۱٫ انتظارات غيرواقعي
يكي از پيامدهاي درك نكردن مفهوم عشق داشتن انتظارات غير منطقي و نامعقول از شريك زندگي خود است. اين نوع ديدگاه كه عشق بعد از ازدواج شكل مي گيرد و همه مشكلات خود به خود حل مي شود ، يك ديدگاه كاملاً غلط است. بايد بدانيد كه عاشق شدن و عشق ورزيدن به معناي پايان يافتن همه مشكلات نيست. بلكه عشق نعمتي است كه به شما داده شده است تا بتوانيد از مشكلات و مشكلات بزرگ زندگي خود عبور كنيد.
۲٫ دروغ
دروغ مي تواند دلايل زيادي داشته باشد. گاهي اوقات مردم براي دوست داشتن يك فرد دروغ مي گويند و گاهي براي جلوگيري از مشاجره داغ. اما بايد به ياد داشته باشيد كه در نتيجه عشق و يكرنگي با همسرتان ، وقتي به او دروغ مي گوييد ، درواقع به خود دروغ مي گوييد. نبايد فراموش كنيد كه دروغ گفتن يكي از زخم هاي خطرناك زندگي مشترك است. بايد در زندگي با همه صادق باشيد تا عشق و زندگي مشترك خود را به خطر نيندازيد.
۳٫ عدم اعتماد به رابطه
نتيجه صداقت و دروغ نگفتن باعث ايجاد اعتماد به نفس در زن و شوهر مي شود. در واقع ، خوشبخت ترين و رضايت بخشترين روابط بر اساس اعتماد زوجين به يكديگر است. براي زندگي مشترك بايد احساس اعتماد (منصفانه) در كشور ديگر پرورش داد.
آن وقت مي توان لذت داشتن يك همراه در زندگي را تجربه كرد. افرادي كه اعتماد همسرشان را تضعيف مي كنند ، آنها را از احساسات مثبت در طول زندگي خالي مي كنند و عشق جاي خود را به شك و ترديد و اضطراب مي دهد.
۴٫ عشق بعد از ازدواج تصوري خيالي از شوهر ايجاد كنيد
وقتي عاشق شوند ، مردم نمي توانند صفات منفي و خصوصيات ناخوشايند طرف مقابل را ببينند. در واقع ، در بيشتر موارد ، عاشق شدن باعث مي شود كه افراد در ذهن خود شخصيتي كامل ايجاد كنند و به جاي اينكه شخصيت واقعي طرف مقابل را دوست داشته باشند ، تصوير ذهني خود را دوست دارند. اين افراد وقتي پس از ازدواج با شريك زندگي خود مواجه مي شوند ، احساس مي كنند كه با فرد جديدي آشنا شده اند و نمي توانند رفتار ناخوشايند او را بپذيرند. براي اطلاعات در مورد دوستي هاي قبل از ازدواج كليك كنيد.
اين به شرطي است كه همه افراد لكه هاي سياه و تاريكي در خود داشته باشند و هيچكس كامل نباشد. عشق واقعي وقتي بوجود مي آيد كه بتوانيد شريك زندگي خود را بمانيد و دوستش داشته باشيد ، حتي اگر همه جنبه هاي مثبت و منفي را بدانيد.
۵٫ فقدان مهارت كنترل خشم
خشم به طور طبيعي يكي از اصلي ترين احساسات همه انسان ها است و در نتيجه ، همه زوجين در طول زندگي و در موقعيت هاي مختلف آن را تجربه مي كنند. با اين حال ، اگر خشم به درستي كنترل نشود ، مي تواند بسيار مخرب شود و شخص ديگر را با پرخاشگري سركوب كند. به دليل قدرت خشم شديد ، اگر كنترل نشود ، به شخص مقابل آسيب مي رساند و كيفيت رابطه را با گذشت زمان كاهش مي دهد. به خاطر داشته باشيد كه پرخاشگري فقط به برخوردهاي جسمي محدود نمي شود بلكه رفتارهايي مانند فرياد زدن ، فحش و تمسخر نيز خشم غيرقابل كنترل است.
۶٫ عدم توانايي در بيان مشكلات و نگراني ها
برخي از زوجين مهارت هاي ارتباطي م manyثر زيادي ندارند. اين باعث مي شود كه آنها از ترس دعوا و درگيري و سكوت درمورد مشكلات زندگي ، دائماً از بيان خواسته ها و نگراني هاي خود خودداري كنند. اين سكوت فقط در كوتاه مدت موجب نجات جان انسان ها مي شود ، اما در طولاني مدت قدرت زيادي را در زن و مرد جمع مي كند و همين امر باعث مي شود هر روز از يكديگر فاصله بگيرند و خشم پنهاني ايجاد كنند. بسيار مهم است كه ياد بگيريد در مورد احساسات خود به موقع با شخص ديگري صحبت كنيد و در عين حال اجازه ندهيد اين گفتگو به يك بحث تبديل شود. اگر فكر مي كنيد در اين زمينه نمي توانيد خيلي موفق باشيد ، براي افزايش مهارت هاي خود از يك زوج درمانگر كمك بگيريد.
منبع: